به 'من'
سفرم اما
که قرار بود به سوی "تو" باشد؛
به "من" متمایل شد!
ـ همان سفر که برای خیلی از دوستان، پر بوده از خیرها. خوش به حالشان!
سفرم اما
که قرار بود به سوی "تو" باشد؛
به "من" متمایل شد!
ـ همان سفر که برای خیلی از دوستان، پر بوده از خیرها. خوش به حالشان!
اردوی امسال هم با همه خاطراتش تمام شد.
سفر پر برکتی بود. شهدا هیچوقت کم نمیگذارند. میزبانیشان عالی است.
اما مشکلی که لااقل از نظر من وجود داشت اینکه مناطق جنگی کمکم دارند حال و هوای دوران جنگ و جبهه را از دست میدهند.
بعضی مناطق را تحت عنوان بازسازی از بکر بودن در آوردهاند.
به قول یکی از فرماندهان حاضر در یکی از همان مناطق، بیمارستان صحرایی امام علی "علیهالسلام"، یک چرخ و فلک کم داشت تا بشود مهد کودک! آنقدر به در و دیوارش کاغذ و مقوا چسباندهاند که تصور اینکه آنجا روزی بیمارستان بوده، سخت است.
منی که جبههها را ندیدهام، منی که حال و هوای آن روزها را درک نکردهام، منی که درمانده ذرهای از فضای معنوی آن دورانم، میخواهم شلمچه و دهلاویه و ... را همانطوری ببینم که همت دید، خرازی دید، چمران دید، باکریها دیدند.
با همه این حرفها، باز هم آنجا را با تمام وجود دوست دارم و برای نفس کشیدن دوباره در آن فضا، منتظر بهاری دیگرم.
.: پیشاپیش فرا رسیدن سال 1388 رو تبریک میگم.
.: موقع تحویل سال بعد از دعا برای آخرین نوروز بی او و دعا برای خودتون، ته تهش اگر جا بود و یادتون موند لطفا برای تحویل قلبهای زمخت ما هم دعا کنید.
از بهترین روزهای زندگیام بود، آنروز در شرهانی.
هیچجایی آن حال و هوا را نداشتم، جز پیش تو!
عجیب بود.
احساس آرامش مفرطی که آنجا به سراغم آمد، کمنظیر بود.
فقط به خاطر حضور تو.
ماهها بود که به دنبالت بودند!
و تو دیروزش خودت را نشان داده و جمعیتی را از خود بیخود کردهبودی.
حالٍ هوا هم شدهبود مثل ما.
گریه میکرد.
ضجه میزد.
هیچ وقت آسمان را اینطور ندیدهبودم.
گویا زمین هم وجود خشک و بیروحش بعد از مدتها سیراب میشد.
فقط به خاطر حضور تو.
ای شهید گمنام...
کلیهی حقوق متعلق به وبلاگ صفحات خطخطی میباشد. |