آنروز که میرفتی؛
چه غریب بودی.
و امروز؛
روی دستان خورشید میچرخی.
نور میافشانی.
زندهگی میدهی.
معجزه میکنی.
همچو عیسی علیهالسلام،
زنده میکنی؛
دل را.
میآیی تا خود گمشدهام را نشانام دهی.
تا زندگی غرق در دنیایم را صفا دهی.
هنوز هم به یادمان هستی،
تا همیشهی خدا!
نویسنده » خطخطی » ساعت 10:4 عصر روز شنبه 89 اردیبهشت 25
آنجاست که میفهمی قدرت حزبالله را.
لبنان را میگویم.
هرجایی و هرکسی را با هر تیپ و قیافهای میتوانی ببینی که به یک طریقی دم از مقاومت و حزبالله میزند.
آن بنر تبلیغاتی با عکسی از مجتمع بزرگ و زیبایی که در جنگ 33 روزه تخریب شده، همراه با جملهای زیباتر به زبان عربی: "سَابنیکَ أجْمَلَ مِمّا کُنْتَ؛ تو را خواهمساخت زیباتر از آنچه بودهای!"
آن زن مسیحی که بلوزی زرد رنگ با آرم حزبالله پوشیده.
آن پسربچهی بازیگوش که تا تو را میبیند دست از توپبازی برداشته، نزدیکت میآید و بریدهبریده نام سید مقاومت را زمزمه میکند و عشقش را به او نشان میدهد!
پرچم زیبای حزبالله که تقریبا روی دیوار هر ساختمانی خودنمایی میکند.
دیوارهای سوراخسوراخ با شیشههای شکسته که حالا شدهاند نماد مقاومت در گوشه و کنار این سرزمین.
عکس شهیدی که مادری بغل گرفته، میبوسد و بر چشم میگذارد و پشتسرهم میگوید "نفدیک یا حسین".
آنجاست که بهیقین میرسی لبنان سرزمین مقاومت است.
سرزمین جهاد و ایثار.
شاید به همینخاطر هم آنجا را همچو وطن میدانی و اینقدر احساس آرامش میکنی.
چون میدانی آنها نیز افرادی هستند مثل تو، عاشق و حامی دین و رهبر و ولایت؛ تا ابد.
انشاءالله.
نویسنده » خطخطی » ساعت 2:40 عصر روز جمعه 87 آذر 22
روح انفاق در تمام طبیعت جاریست و به زبان دیگر، انفاق قانون طبیعتست.
مثلا همین خورشید؛
خورشید در هر ثانیه چندمیلیونتُن از وجودش را تبدیل به انرژی میکند تا ما از این انرژی، نهایت استفاده را ببریم. در عوضش هم چیزی از ما نمیخواهد.
این یعنی انفاق!
در حقیقت، خورشید اینقدر بزرگ است که هرقدر هم انفاق کند کوچک نمیشود.
این، مثالیاست ساده برای من و تو،
تا بفهمیم انفاق یعنی بزرگ و بزرگوار بودن.
یعنی فقط آدمهای بزرگ و بزرگوار از چیزهایی که محبوبشان است، میگذرند و در راه خدا به دیگران میدهند.
یکنفر مالش را میدهد، یکنفر علمش را و دیگری هم تمام هستیاش را، جانش.
مثل شهداء.
آنها از زندگیشان گذشتند تا امروز من و تو، با خیال راحت و در کمال آرامش، به دور از هرگونه غوغا و هیاهو و جنگ، زندگی کنیم.
نهاینکه آنها جانشان را دوست نداشتهباشند، نه.
آنها آنقدر بزرگ بودند که حاضر شدند بهترین و عزیزترین چیزشان را در راه خدا بدهند تا من و تو امروز آسوده باشیم.
آنها خورشید بودند.
بزرگوار و نورانی!
حتی حالا هم که بهظاهر اینجا نیستند، هنوز دارند نورافشانی میکنند.
شاهد میخواهی؟
هرجا که هستی برو گلزار شهداء شهرت.
خودت نور را حس میکنی!
نویسنده » خطخطی » ساعت 2:19 عصر روز شنبه 87 شهریور 16