خورشید عالم و عالمیان، در حال غروب است.
دنیا، تا زمانی نامعلوم، دیگر نور عدالت را به خود نخواهد دید.
گویا قرار است از امروز تا قرنها زمین و زمینیان در ظلمت بمانند.
ظلمت جهالت و حقگریزی.
تو بگو؛
اگر خورشید نباشد چه میشود؟
جز این است که دلها از ظلمت گنـــاه میمیرند؟
جایی برای نفسکشیدن روح باقی نمیماند؟
زندگی خشک و بیروح میشود؟
به خودت نگاهکن!
خورشید در حال غروب است.
امّا ما همچنان منتظر طلوع دوباره آنایم!
نویسنده » خطخطی » ساعت 7:39 عصر روز یکشنبه 87 شهریور 31
تقریبا دو سوم از رمضان گذشت.
حالا نوبت به شبهای قدر رسیده.
من یکی که تا حالایش، نه قدر این ماه را دانستم و نه ذرهای تغییر حسکردهام!
فکر کنم این شبها فرصت خوبیاست برای پرکردن کولهی دل.
انشاءالله که خدا قدر را بهمان بشناساند تا ما هم قدر ِ قدر را آنطور که شایسته است، بدانیم.
.: التماس دعا
نویسنده » خطخطی » ساعت 10:55 عصر روز جمعه 87 شهریور 29
همهجا گفتهاند،
توی قرآن، سنت.
عاشورای حسین علیهالسلام برای همین بود اصلا.
امر به معروف، نهی از منکر.
قبل اینکه بیاید امّا،
وارونهاش میکنند مردم.
امر به منکر، نهی از معروف!!!
نویسنده » خطخطی » ساعت 5:25 عصر روز شنبه 87 شهریور 23
روح انفاق در تمام طبیعت جاریست و به زبان دیگر، انفاق قانون طبیعتست.
مثلا همین خورشید؛
خورشید در هر ثانیه چندمیلیونتُن از وجودش را تبدیل به انرژی میکند تا ما از این انرژی، نهایت استفاده را ببریم. در عوضش هم چیزی از ما نمیخواهد.
این یعنی انفاق!
در حقیقت، خورشید اینقدر بزرگ است که هرقدر هم انفاق کند کوچک نمیشود.
این، مثالیاست ساده برای من و تو،
تا بفهمیم انفاق یعنی بزرگ و بزرگوار بودن.
یعنی فقط آدمهای بزرگ و بزرگوار از چیزهایی که محبوبشان است، میگذرند و در راه خدا به دیگران میدهند.
یکنفر مالش را میدهد، یکنفر علمش را و دیگری هم تمام هستیاش را، جانش.
مثل شهداء.
آنها از زندگیشان گذشتند تا امروز من و تو، با خیال راحت و در کمال آرامش، به دور از هرگونه غوغا و هیاهو و جنگ، زندگی کنیم.
نهاینکه آنها جانشان را دوست نداشتهباشند، نه.
آنها آنقدر بزرگ بودند که حاضر شدند بهترین و عزیزترین چیزشان را در راه خدا بدهند تا من و تو امروز آسوده باشیم.
آنها خورشید بودند.
بزرگوار و نورانی!
حتی حالا هم که بهظاهر اینجا نیستند، هنوز دارند نورافشانی میکنند.
شاهد میخواهی؟
هرجا که هستی برو گلزار شهداء شهرت.
خودت نور را حس میکنی!
نویسنده » خطخطی » ساعت 2:19 عصر روز شنبه 87 شهریور 16
استاد میگفتند:
محبت خــدا و اهـلبیت علیهمالسلام را، با تلــقین نمیشود به دل وارد کرد.
آدم باید واقعا عاشق باشد!
باید عشق غیر را از دل بیرونکرد تا عشق خدا و ائمه علیهمالسلام واردش شود؛
عشق صادق!
میگفتند:
اگر میخواهی ببینی چقدر عاشق خدایی، ببین صبحها چهچیزی از خواب ناز بیدارت میکند؟
خدا و یا ...؟
نویسنده » خطخطی » ساعت 5:19 عصر روز چهارشنبه 87 شهریور 13
رجــب، آمد و رفت. میگویند ماه خداست.
خدایا قدر تو را ندانستم و گذشتم!
شعبان هم، آمد و رفت. میگویند ماه پیغمبر خداست.
خدایا معرفتم افزون نگشت!
رمضان در راه است. میگویند ماه امّت پیغمبر است.
خدایا کمک کن در این ماه عزیز، قَدرت را بشناسم و معرفت پیدا کنم.
میگویند روزه برای توست، و تو خود پاداش آن را میدهی."1"
خدایا کمک کن روزهدار تو باشم نه روزهدار نفس.
میگویند روزه در این ماه، سپر است! سپری که روح بیجان چون منی را از عذاب الهی حافظ است."2"
خدایا کمک کن این سپر را تا رمضان بعد با تمام توان نگهدار باشم.
میگویند روزه عاملی است برای فروتنی."3"
خدایا کمک کن شعلههای سرکش غضب و شهوت درونم آرام گیرد.
میگویند روزهدار از صبح تا به شب در عبادت است الا به غیبت."4"
خدایا کمک کن حاضر شوم. حاضر حاضر!!!
1- پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - نهجالفصاحة - حدیث 1846
2- حضرت علی علیهالسلام - نهجالبلاغة - خطبه 110
3- حضرت علی علیهالسلام - نهجالبلاغة - خطبه 192
4- پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - نهجالفصاحة - حدیث 1849
.: فلسفه ماه رمضان
.: اعمــال ماه رمضان
.: احـــــــــــــکام روزه
نویسنده » خطخطی » ساعت 2:19 عصر روز یکشنبه 87 شهریور 10
در هر جامعهای، خرافاتی بین مردم رواج دارد. مثل همین نحسی عدد 13 در ایران و بسیاری از جوامع بهاصطلاح پیشرفته!
اغلب، علت بهوجود آمدن خرافات در جوامع دو چیز بیشتر نیست:
1- بشر به طور کلی خودخواه است و در تقبّل مسئولیتها حالت گریز از مرکز دارد.
این یعنی، ما هیچوقت حاضر نیستیم علت اصلی مشکلات را خودمان بدانیم. و درحقیقت خودمان را بالاتر از این میبینیم که بخواهیم کاری را اشتباه انجام بدهیم. بههمینخاطر مشکلات را گردن اتفاقات اطراف میاندازیم!
2- روح تنبلی که در انسان وجود دارد.
و این هم یعنی، ما انسانها تنبلیم و بهاصطلاح حال نداریم دنبال علت علمی و عقلانی وقایع برویم. چون با خیال!! همهچیز سریع حل میشود.
بنابراین منشاء هر فالبد و هر شومی و نحوستی که هست، خارج از وجود خود بشر نیست.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودهاند: رُفِعَ عَنْ اُمّتی الْطِّیَرَةُ؛ در امت من تَطیُّر و فالبد وجود ندارد.
در قرآنکریم هم آمده که قوم عاد، در روزی نحس دچار عذاب الهی شدند!
این نحسی از چه بوده؟
یقیناً به خاطر اعمال و افکار خودشان و طغیان در برابر اوامر الهی.
قرآن، آن روزی را که مردم به خاطر افکار و اعمالشان دچار نکبت و بدبختی میشوند، روز نحس میداند و با توجه به روایات موجود هم، هیچ روز خاص و عدد خاص و ... نحس نبوده و نیست!
نویسنده » خطخطی » ساعت 4:41 عصر روز پنج شنبه 87 شهریور 7
شیخ گفت:
چهل شب، هر شب صد بار "رب أدخلنی مدخل صدق..." را بخوانید، امام زمان را میبینید.
رفت و آمد.
گفت:
خواندم. ندیدم.
جواب شیخ مو را به تنش راستکرد:
توی مسجد که نماز میخواندی، سیّدی بهت گفت انگشتر دست چپ کراهت دارد. گفتی کلّ مکروه جایز!
آن سیّد، امام زمانت بود!
نویسنده » خطخطی » ساعت 2:27 عصر روز سه شنبه 87 مرداد 29
آنجا که تو نباشی کویر است.
درست مثل همینجا،
دل من؛
از درون، وسوسههای خنّاس
از بـرون، ظلم ظالمان نااهل
خشک و بیروحم کردهاند!
ایها الربیع الأنام؛
ای بهار مردمان.
بیا و چشمههای وجودم را روان کن،
زمین روحم را خرم کن،
درخت جانم را بارور کن.
ایها النضرة الأیام؛
ای سرسبزی روزگار.
.:میلادت مبارک:.
نویسنده » خطخطی » ساعت 3:49 عصر روز شنبه 87 مرداد 26
استاد میگفتند: اونی که غائبه ما هستیم، نه امام زمان علیهالسلام!
برایم عجیب بود.
در حقیقت تلنگری بود بر دلم.
من غائبم نه امامم!
اصلا ببینم، غائب کیست؟
فرهنگ لغت را میگردم.
در تعریف "غایب" نوشته است:
«دور از نظر، کسی که حاضر نیست و در جای دیگر است.»
خندهدار است.
تا امروز فکر میکردم که من هستم و امامم نیستند!
من حاضرم و امامم غائب!
امروز اما فهمیدم؛
کسی که غائب است منام نه امام زمان علیهالسلام.
منم که با گناهانم خودم را از دید امامم غائب کردهام و نزد او حضور ندارم!
منم که با دوری کردن از امامم، هر جای دیگری هستم جز آن جایی که باید باشم!
میخواهم عوضم کنی.
میخواهم حاضر شوم در جمع دوستانت.
.
.
.
مهدی جان، برای غیبتهای همیشگیام دلیل قانعکنندهای ندارم.
ببخش و من را هم، در جمع دوستانت راه بده!
آمین
نویسنده » خطخطی » ساعت 12:34 عصر روز سه شنبه 87 مرداد 15