پر از دردم.
درد دوریتان؛
درد غربتـم؛
درد ندیدنمتان!
جامعه،
پر است از مهربانیگفتههای شما؛
آنجا که خودتان را و پدرانتان را وصف میکنید.
به گمانـم
دیگر وقتش رسیده که بخوانمـش و بسوزم در غربتتـان!
دهمین هادی دین خدا.
موج وبلاگی «جانم فدای حضرت هادی علیهالسلام» +
نویسنده » خطخطی » ساعت 11:38 عصر روز جمعه 90 اردیبهشت 30
رانندهی تاکسی است.
ریش پر پشتی دارد.
دو تا تسبیح و یک پلاک منقّش به آیههای نور را به آینهی جلو آویزان کرده،
دو تا تسبیح هم به دستهی راهنما!
خوانندهی نوار ماشینش میخواند.
خیلی هم زشت و بیمحتوا؛
با خودم فکر میکنم اگر دخترک یا پسرکی این صحنه را ببینند، چه فکری خواهند کرد؟
چه تصویری از من مثلاً مذهبی در ذهنشان خواهند ساخت؟
فقط امیدوارم تشخیص بدهند اسلام واقعی را از مسلمانی کردن ما.
نویسنده » خطخطی » ساعت 10:23 عصر روز جمعه 90 اردیبهشت 23
سفرم اما
که قرار بود به سوی "تو" باشد؛
به "من" متمایل شد!
ـ همان سفر که برای خیلی از دوستان، پر بوده از خیرها. خوش به حالشان!
نویسنده » خطخطی » ساعت 2:29 صبح روز دوشنبه 90 فروردین 15