برای او که زندگی را مدیون اویم
آنروز که میرفتی؛
چه غریب بودی.
و امروز؛
روی دستان خورشید میچرخی.
نور میافشانی.
زندهگی میدهی.
معجزه میکنی.
همچو عیسی علیهالسلام،
زنده میکنی؛
دل را.
میآیی تا خود گمشدهام را نشانام دهی.
تا زندگی غرق در دنیایم را صفا دهی.
هنوز هم به یادمان هستی،
تا همیشهی خدا!
نویسنده » خطخطی » ساعت 10:4 عصر روز شنبه 89 اردیبهشت 25