سفارش تبلیغ
صبا ویژن









درباره من

خط‏‌خطی
این‌جا دفتر مشق منه! دارم تمرین می‏‌کنم. می‏‌خوام اینقدر خط‏‌خطی‏ بکنم تا یاد بگیرم. اگر خیلی بد‏خط بود، شما لطفا خوش‏‌خط بخونید! مهم خبر این‌که "فرج نزدیک است!"

خط‌خطی اینجاست!


آرشیو وبلاگ
بهار 1387
تابستان 1387
پاییز 1387
زمستان 1387
بهار 1388
تابستان 1388
پاییز 1388
زمستان 1388
بهار 1389
تابستان 1389
پاییز 1389
زمستان 1389
بهار 1390
تابستان 1390
زمستان 1390
بهار 1391


لینک‌های روزانه
روزِ پشیمانی [38]
باور نداری از تنور خولی بپرس! [31]
روضه‌ای برای آن نور [19]
آزادی از نوع غربی‌ش! [21]
طعم انتظار در صفحات زندگی [32]
دعا و توسل عمومی جهت تعجیل ظهور حضرت [15]
ویژه‌نامه / چهل توشه برای راه [134]
شهید همت قهرمان من است [73]
مهجور [57]
پیامبری از خودتان [39]
ببخش سرباز... [63]
رفتم دویست تا دروغ گفتم و برگشتم! [67]
از بلاگ تا پلاک 5 [114]
تصاویر ماهواره‏ای [136]
حرمت‏شکنان عاشورا را شناسایی کنید. [344]
[آرشیو(32)]


لوگوی دوستان



لینک دوستان
گاه رهایی
دریای دل
رمز دشمن شناسی
تلخندک
شب گرد
میوه ممنوعه
بهارنارنج
نم نمک
رنگ آه
ذهن نوشت
من و چادرم
انتهای یک جاده
اسکالپل
نقـاش فقیـر
آقا مهدی
طعم عسل
مشترک مورد ‌نظر
هل اتی علی الانسان
آب یعنی ماهی
حتی بیشتر ...
تا او
صفحه بیست و یک
روضـه
امام خامنه‌ای
شهر حدیث
برای یار
ادواردو
اسلام دنیا را فتح خواهد کرد
عروة الوثقی


لوگوی وبلاگ





آمار  بازدید
بازدید کل :382352
بازدید امروز : 239
خروجی وبلاگ
 RSS 



امام دوازدهم

خبر شهادت امام عسکری علیه‌السلام که رسید، راه افتاد طرف سامراء، دنبال امام دوازدهم.
از همان دم دروازه‌ی شهر شروع کرد.
سراغش را می‌گرفت.
هرکس چیزی می‌گفت.
یکی گفت: "جعفر بن علی امام است."
یکی دیگر هم گفت: "غایب شده."
بالاخره یکی نشانی خانه‌ی امام حسن علیه‌السلام را داد.
رسید پشت در.
دستش را بالا برد تا در بزند.
کسی صدایش زد.
دور و برش را نگاه کرد؛ کسی نبود.
دوباره صدا زد.
داشت می‌ترسید کم‌کم.
پرسید: "کی هستی؟"
شنید: "به مردم مصر بگو مگر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را دیده بودید که به او ایمان آوردید؟"
از همان راهی که آمده بود، برگشت.

.: سالروز آغاز امامت حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف مبارک.



نویسنده » خط‌خطی » ساعت 11:55 عصر روز سه شنبه 88 اسفند 4

تنهاترین تنها

فکر می‌کنی چقدر بتونی تنهایی رو تحمل کنی؟
این‌که هیچ کس دردت رو نفهمه.
این‌که کسی نباشه تا بتونی براش درد دلت رو بگی.
این‌که مثل علی علیه‌السلام چاه رو محرم‌تر بدونی.
این‏که همه مدام بهت بگن دوستت دارن و مدام توی عمل، حرفشون رو نقض کنن.
یک ساعت؟
یک روز؟
یک هفته؟
یک ماه؟
یک سال؟
به نظرت امام زمان علیه‌السلام هزار و اندی سال رو چطوری گذرونده‌اند؟
خیلی درد داره.
وای به حال کسی مثل من!



نویسنده » خط‌خطی » ساعت 8:0 عصر روز سه شنبه 88 مهر 14

حاضر یا غایب !

استاد می‏‌گفتند: اونی که غائبه ما هستیم، نه امام زمان علیه‌السلام!‏
برای‌م عجیب بود.
در حقیقت تلنگری بود بر دلم.
من غائب‌م نه امامم!
اصلا ببینم، غائب کیست؟
فرهنگ لغت را می‌گردم.
در تعریف "غایب" نوشته است:
«دور از نظر، کسی که حاضر نیست و در جای دیگر است.»
خنده‌دار است.
تا امروز فکر می‌‏کردم که من هستم و امامم نیستند!
من حاضرم و امامم غائب!
امروز اما فهمیدم؛
کسی که غائب است من‌ام نه امام زمان علیه‌السلام.
منم که با گناهانم خودم را از دید امامم غائب کرده‌ام و نزد او حضور ندارم!
منم که با دوری کردن از امامم، هر جای دیگری هستم جز آن جایی که باید باشم!
می‏‌خواهم عوضم کنی.
می‏‌خواهم حاضر شوم در جمع دوستانت.
.
.
.
مهدی جان، برای غیبت‏‌های همیشگی‏‌ام دلیل قانع‏‌کننده‌ای ندارم.
ببخش و من را هم، در جمع دوستانت راه بده!
آمین



نویسنده » خط‌خطی » ساعت 12:34 عصر روز سه شنبه 87 مرداد 15

کلیه‌ی حقوق متعلق به وبلاگ صفحات خط‌خطی می‌باشد.