امام صادق علیهالسلام زیاد از مهـدی برایمان میگفت.
از فرج و گشایش آخرالزمان.
دلم میخواست وقت دقیقش را بدانم.
طاقت نیاوردم و از امام سؤال کردم؛
"پس کی فرج میرسد؟ اینکه خیلی طولانی شد!؟"
- مهزم! هرکس برای فرج وقت تعیین کند، دروغـگو است و هرکس عجله کند هلاک میشود.
فقط کسانی که مطیع و تسلیم اوامر ما باشند نجات پیدا میکنند و به ما ملحق میشوند.
وقتی مهزم بگوید "طولانی شد"، من و تو چه باید بگوییم؟!
وقتی مهزم طاقتش تمام شود، من و تو باید چطور شویم؟!
واقعا چهقدر آمادهایم؟
.: منبع؛ اینجا.
نویسنده » خطخطی » ساعت 11:15 عصر روز جمعه 88 آذر 6
فکر میکنی چقدر بتونی تنهایی رو تحمل کنی؟
اینکه هیچ کس دردت رو نفهمه.
اینکه کسی نباشه تا بتونی براش درد دلت رو بگی.
اینکه مثل علی علیهالسلام چاه رو محرمتر بدونی.
اینکه همه مدام بهت بگن دوستت دارن و مدام توی عمل، حرفشون رو نقض کنن.
یک ساعت؟
یک روز؟
یک هفته؟
یک ماه؟
یک سال؟
به نظرت امام زمان علیهالسلام هزار و اندی سال رو چطوری گذروندهاند؟
خیلی درد داره.
وای به حال کسی مثل من!
نویسنده » خطخطی » ساعت 8:0 عصر روز سه شنبه 88 مهر 14
دور امام صادق علیهالسلام نشسته بودند و قرآن میخواندند.
قاری خواند: « و الشمس و ضحیها »
گفت: خورشید، محمّد صلیاللهعلیهوآله است که دین را برای مردم روشن کرد.
خواند: « و القمر اذا تلیها »
گفت: ماه، علی علیهالسلام است بعد محمّد.
خواند: « و النهار اذا جلّیها »
گفت: روز، امامی است از نسل فاطمه سلاماللهعلیها که تاریکیهای ظلم را از بین میبرد.
.: راستی، چرا فقط جمعـــهها؟
.: پیشاپیش عید شما و میلاد او مبارک.
.: اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر.
نویسنده » خطخطی » ساعت 5:23 عصر روز چهارشنبه 88 مرداد 7
"خانه دوست" کجاست؟ پیدا نیست.
کوچهباغ دلتنگی نمایان گشتهاست.
روحمان تاریک است.
جانمان سنگین است.
خانهمان رنگارنگ.
آسمان پر دود است.
"خانه دوست" چرا پیدا نیست؟
خوب میدانم من،
چون چراغ اینجا نیست!
نور باید؛
تا هویدا گردد "خانه دوست".
.: یا امام زمان، اولین جمعه سال آمد اما شما اینجا نبودید.
نکند جمعهی آخر هم بیاید و هنوز ...
نویسنده » خطخطی » ساعت 3:17 عصر روز جمعه 88 فروردین 7
مهمان وعده میگیرند.
همه با هم و یکصدا.
بعد که میآید، پذیراییشان دیدنی است؛
سر میبرند مهمان را.
خانوادهاش را اسیر میکنند و در شهرها میگردانند.
دست یاریگرش باید؛
تا من و تو کوفی نباشیم،
و "او" حسینی دیگر! *
* حسین علیهالسلام را منتظرانش کشتند!!!
نویسنده » خطخطی » ساعت 7:52 عصر روز پنج شنبه 87 دی 5
"امام زمان، سلام.
من شما رو خیلی دوست دارم.
اما یه خواهش؛
اگر ممکنه لطف کنید و فعلا نیایید!
ببخشیدا؛ آخه میدونید چرا؟
میگن وقتی میآیید خیلیها رو از دم تیغ میگذرونید و جوی خون راه میاندازید.
و من مطمئنا یکی از اون خیلیهام!!
آخه خیلی بدم، پر از گناهم. بارها و بارها شما رو از خودم رنجوندم.
در عین حال دوست هم ندارم حالا بمیرم، تازه اول جوونیمه!
پس لطف کنید و فعلا نیایید!"
شاید باور نکنید، اما اینها صحبت یکی از نوجوانهای شهر ماست.
بعضی افراد از ترس اینکه مبادا چنین بلایی! سرشان بیاید، برای ظهور امام زمان علیهالسلام دعا که نمیکنند هیچ، با کارها و حرفهایشان برعکس هم عمل مینمایند.
متاسفانه ما را همیشه از غضب حضرت مهدی علیهالسلام ترساندهاند و بهناحق تنها سمبل محبت واقعی را برایمان موجودی ترسناک کردهاند.
واقعا، اگر این سخنان از ذهن و دلمان پاک نشود چطور میتوانیم محبت واسعهی مهدی علیهالسلام را درک و در مقابل به ایشان بذل محبت کنیم، که همهمان خوب میدانیم اگر محبتش در دلمان رسوخ کردهبود، هرگز بهسمت گناه و ظلم و بیگانهپرستی و خودخواهی و ... سر نمیچرخاندیم.
تو خود حدیث مفصل...
نویسنده » خطخطی » ساعت 10:20 عصر روز شنبه 87 آبان 25
وقتی صحبتهای آیتالله ناصری درباره فرج امام زمان(علیهالسلام) را شنیدم، منقلب شدم.
تازه یادم آمد چندوقتی هست که حضرت را از ته دل صدا نزدهام.
چندوقتی هست که از ته دل برای فرج دعا نکردهام.
هرچه بوده، زبانی بوده!
از خودم بدم آمد.
از عمق وجود دعا میکنم:
دم غروبه، صدای قرآن توی آسمون پیچیده، باد هم داره میوزه...
خدایا؛
فرج آقامون را برسان.*
* از سخنان آیتالله ناصری.
نویسنده » خطخطی » ساعت 6:0 عصر روز جمعه 87 مهر 19
این روزها صحبت از اهمیت شبهای قدر، زیاد شنیدهایم.
محض یادآوری؛
شب بیستوسوم رمضان، از دو شب دیگر مجربتر است.
شب تصویب بودجه یک سال دل!
و این بودجه به دست مبارک امامزمان علیهالسلام، به تصویب میرسد!
امشب، ما میهمانیم و ایشان میزبان.
تشکر و دعا یادمان نرود ایکاش.
اللّهم عجّل فرجَه...
نویسنده » خطخطی » ساعت 7:12 عصر روز سه شنبه 87 مهر 2
همهجا گفتهاند،
توی قرآن، سنت.
عاشورای حسین علیهالسلام برای همین بود اصلا.
امر به معروف، نهی از منکر.
قبل اینکه بیاید امّا،
وارونهاش میکنند مردم.
امر به منکر، نهی از معروف!!!
نویسنده » خطخطی » ساعت 5:25 عصر روز شنبه 87 شهریور 23
شیخ گفت:
چهل شب، هر شب صد بار "رب أدخلنی مدخل صدق..." را بخوانید، امام زمان را میبینید.
رفت و آمد.
گفت:
خواندم. ندیدم.
جواب شیخ مو را به تنش راستکرد:
توی مسجد که نماز میخواندی، سیّدی بهت گفت انگشتر دست چپ کراهت دارد. گفتی کلّ مکروه جایز!
آن سیّد، امام زمانت بود!
نویسنده » خطخطی » ساعت 2:27 عصر روز سه شنبه 87 مرداد 29