از آن پس، مدام گریه میکرد.
یکی گفت:
آقا جان، وقت آن نرسیده که گریه را رها کنید؟
و جواب شنید:
چه میگویی؟
یعقوب علیهالسلام یک یوسف بیشتر نداشت، و در فراق او "ابْیضَّتْ عَیناهُ مِنَ الْحُزِْن".*
و من با چشمان خود، هجده یوسف را دیدم که یکی پس از دیگری بر زمین افتادند!
* سوره مبارکه یوسف / آیه هشتاد و چهارم: دو چشمش از غم و اندوه سپید گشت.
نویسنده » خطخطی » ساعت 12:45 صبح روز دوشنبه 88 دی 7
خدایا؛
اگر من از دنیا به آنچه بدهی راضی باشم،
امّا
از تو نمیتوانم به غیر از تــو راضی باشم!
تـــو را میخواهم و تو دستیافتنی نیستی مگر از صراط مستقیم.
و صراط مستقیم، محمد صلیاللهعلیهوآله و آل اویند.
خدایا؛
سریعترین راه را به سوی تو میخواهم.
و پیامبرت فرمود:
"... و کشتی حسین علیهالسلام سریعتر است."
خدایا؛
از تو حسـین علیهالسلام را میخواهم.
.: دلنوشتهای از یک دوست ناشناس.
.: دعوت کوفی
نویسنده » خطخطی » ساعت 8:21 عصر روز شنبه 88 آذر 28
رفته بودیم روضه.
حجتالاسلام آقایی میگفتند:
امام صادق علیهالسلام در جواب شخصی که از ایشان دربارهی کربلا سؤالی پرسیده بود، دو گروه را لعن کردهاند:
- گروهی که تجهیزات برای دشمنان امام حسین علیهالسلام آماده میکردند.(طبل میکوبیدند، آتش روشن میکردند و ...).
- گروهی از شیعیان که پشت تپّهها دست به آسمان بلند کرده بودند و میگفتند "خدایا حسین علیهالسلام را بر یزید پیروز کن!"
اگر لطف خدا شامل حالمان شود، انشاءالله از گروه اول نه، ولی گروه دوم؟!
...
لطف خدا بیحد است!
نویسنده » خطخطی » ساعت 11:35 عصر روز دوشنبه 87 دی 16
مهمان وعده میگیرند.
همه با هم و یکصدا.
بعد که میآید، پذیراییشان دیدنی است؛
سر میبرند مهمان را.
خانوادهاش را اسیر میکنند و در شهرها میگردانند.
دست یاریگرش باید؛
تا من و تو کوفی نباشیم،
و "او" حسینی دیگر! *
* حسین علیهالسلام را منتظرانش کشتند!!!
نویسنده » خطخطی » ساعت 7:52 عصر روز پنج شنبه 87 دی 5