وای به حال لبترکخوردهای که آب به لبانش نرسید.
وای به حال گلی که در حسرت آب، پژمرد.
بانو، از شما فقط میتوانـم داستان "بابا آب داد" را بگویم.
چه داستان غمانگیزی؛
بابا، آب داد و ما نچشیدیم.
بابا، آب داد و ما پژمردیـــم.
نویسنده » خطخطی » ساعت 11:46 عصر روز پنج شنبه 91 فروردین 31
"قدر قطرههای آب را مثل لحظههای عمرتان بدانید!"
جملهی روی یک بنر تبلیغاتی بود.
ناخودآگاه خندهام گرفت.
اگر قرار باشد به این حرف جناب شهرداری گوش کنم، باید تمام شیرهای آب خانه را تا آخر باز کنم؛
آن هم در تمام طول روز!
جناب شهرداری گویا نمیداند که همین یک جملهاش چقدر میتواند ضد تبلیغ باشد!
نویسنده » خطخطی » ساعت 12:36 عصر روز سه شنبه 88 آبان 5