• وبلاگ : صفحات خط خطي
  • يادداشت : آن روز در شرهاني...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام
    مرسي از لبيکتون...
    راستش ما اينبار که بوديم...تا دم شرهاني رفتيم...با دوتا شهيد تازه تفحض شدش اما راهمون ندادن...
    بادلي پر غم برگشتيم...
    خوش به حال شما که ديديد اونجا رو...............
    اللهم عجل لوليک الفرج و العافيه و النصر و مد في عمره الشريف م زين الارض بطول بقائه و اجعلنا من خير اعوانه و انصاره
    پاسخ

    سلام. وظيفه بود، اما اين‌دفعه ما هم تا نزديک شرهاني رفتيم و برگشتيم. راهمون ندادند اينبار...