نویسنده » خطخطی » ساعت 11:0 عصر روز دوشنبه 90 اسفند 29
کودکی که هرگز، روی بابا را ندیده،
و جز شنیدهها، نشانی از او ندارد،
دل میسپارد به عشق او
که شبیهتر است به بابا.
که وقتی میبیندش، یاد بابا بیفتد.
و تا همیشه تلاشش این است که به بابا برسد.
و روزی در آغوش پرعطوفت او قرار بگیرد.
کاش زود بزرگ شویم...
انگار
این روزها، دنیا وارونه شده.
و من از زمینی دیگر آمدهام.
و کار خلافی انجام دادهام.
بس که غریبانه دیده میشوم!
جز خودم را نباید ملامت کنم.
جزای سکوتهام را میدهم!
کلیهی حقوق متعلق به وبلاگ صفحات خطخطی میباشد. |